سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خوشبخت ترین زوج ها ویژگی ها و عادات خاصی دارند. به همین علت تصمیم گرفتیم 5 عادت مشترک بین زوج های خوشبخت را برایتان معرفی کنیم. شاید دوست داشته باشید شما هم یکی از آنها باشید.

1. دنیایتان را گسترده تر کنید. مطمئناً همسرتان به خاطر اینکار از شما تشکر می کند. با اینکه لازم نیست با هر کسی که از راه برسد ارتباط دوستی برقرار کنید، هیچ دلیلی هم وجود ندارد که نتوانید از آن دیواری که اکثر ما بعد از ازدواج دور خودمان می کشیم عبور کنید و روابطتان را گسترده تر کنید. وقتی اجازه دهید دوستان و خویشاوندان وارد دنیایتان شوند و با آنها معاشرتی سالم داشته باشید، زندگی از آن حالت یکنواختی خارج خواهد شد.

2. قدردان باشید. شاید کمی کلیشه ای باشد اما خیلی خوب عمل می کند. چند وقت پیش شعری نوشتم که در آن تشکر و قدردانی ام را به خاطر همه کارهایی که همسرم انجام می دهد نشان دهم. وقتی روی کاغذ می بینم که چقدر شوهرم برای تامین خانواده اش زحمت می کشد دیگر برای با صدا غذا خوردن و انداختن کفش های گوشه اتاق ناراحت نمی شوم.

3. با عشق زندگی کنید. خلاصه بگویم، عشق و شور جنسی عالی است اما بعد از گذشت 10 سال از ازدواج، ممکن است این شور و عشق از بین برود. من فهمیده ام که هرچقدر به شور و عشقم به مسائلی غیر از شوهرم توجه کنم، با شور و اشتیاقی بیشتر از قبل به سمت او برمی گردم.

4. سازگار باشید. همیشه می گویند، باید با آنچه که دارید شاد و خوشبخت باشید نه با چیزهایی که ندارید. برای من این مسئله نه تنها درمورد اشیاء بلکه درمورد خصوصیات شخصیتی هم صدق می کند. مهم نیست که آشپزخانه خانه مان به سبک 50 سال پیش باشد و مبلمان هم دیگر فرسوده شده باشد، هیمن که می دانم شوهری دارم که نهایت تلاشش را برای خوشحال کردن من و بچه ها می کند برایم کافی است و سپاسگذارم.

5. از خوشی های ساده لذت ببرید. این یکی از مهمترین عادت هاست که خوشبختی را تضمین می کند. برای من و شوهرم یک شام رویایی در رستورانی مجلل یا یک دست مبلمان تازه این خوشحالی را ایجاد نمی کند (بااینکه ماهی یکبار برای شام با هم بیرون می رویم و این خودش خیلی است). با هم و در کنار هم غذا پختن در آشپزخانه و برای ناهار با بچه ها به پیک نیک رفتن برایمان واقعاً لذت بخش است.



+ نوشته شده در  پنج شنبه 89/5/28ساعت  6:52 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر

کمال ایمان
امام رضا (علیه السلام):
لا یسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الإیمانِ حَتَّى تَکُونَ فیهِ خِصالٌ ثَلاثٌ: التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وحُسْنُ التَّقْدیرِ فِی المَعیشَةِ، والصَّبرُ عَلَی الرَّزایا.
هیچ بنده‌‏اى حقیقت ایمان را به کمال نمی‌رساند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسى، برنامه‌ریزی درست در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها.

A servant would not perfect the reality of faith at all except that he has three qualities: reflecting about religion, well planning in life, being patient with calamities.
بحار الأنوار، ج 78، ص 339، ح 1


+ نوشته شده در  پنج شنبه 89/5/28ساعت  2:5 صبح  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر



+ نوشته شده در  چهارشنبه 89/5/27ساعت  3:53 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر

 

 این کلیپ صوتی زیبا و تامل برانگیز((درد دلهای حاج عبدالرضا هلالی))

کیفیت بالا:

میکس کلیپ درد دلهای حاج رضا هلالی+صحبتهای سردار مشفق معاون وزیر اطلاعات

کیفیت پایین:

میکس کلیپ درد دلهای حاج رضا هلالی+صحبتهای سردار مشفق معاون وزیر اطلاعات

دریافت کلیپ صوتی کامل صحبتهای حاج عبدالرضا هلالی:

صحبتهای کامل حاج رضا هلالی



+ نوشته شده در  چهارشنبه 89/5/27ساعت  3:50 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر


عاشقی یک کلام عشق خلف حیدره بیرق این قیام دست امام آخره وارث این قیام خامنه ای دلاوره


شعر مولودی:

وقتی عرش پرتلاطم شد شیدایی سهم مردم شد

میون دل مردم و فرشته ها دل من گم شد

عاشقی یک کلا عشق خلف حیدره

بیرق این قیام دست امام آخره

وارث این امام خامنه ای دلاوره

تو کهف البرا هستی تو نور الهدی هستی

تو شمس الظحی هستی



+ نوشته شده در  چهارشنبه 89/5/27ساعت  3:44 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر

کاریکاتور: عاقبت لیسانس گرفتن !



+ نوشته شده در  چهارشنبه 89/5/27ساعت  1:6 صبح  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر

شبای اشک و مناجات اومده

دوباره دلم به میقات اومده

این شبا با امید عنایت و

کرم مادر سادات اومده

 

اومده دلم با اشک و التماس

میون این دلای خدا شناس

اگه اینجا خدایی نشه دلم

پس پناهگاه گنه کارا کجاس؟

 

اومدم با کوله باری از گناه

با دلی آلوده و رویی سیاه

اومدم تا میون خوبات یه شب

بنده ی بی پناهو بدی پناه

 

اومدم بهت بگم خیلی بدم

به تموم دنیا جز تو رو زدم

اما این دفعه به عشق بندگیت

در خونه ی تو مولا اومدم

 



+ نوشته شده در  سه شنبه 89/5/26ساعت  3:14 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر

اونقده رئوفی و بنده نواز

رد نمی شه پیش تو دست نیاز

اومدم تا بچشونی به دلم

لذت عبادت و ذکر و نماز

 

چشم من گواهِ احوال منه

رو سیاهیم، مال اعمال منه

اما پر زدم اگه تا مهمونیت

عشق فاطمه پر و بال منه

 

بدون معطّلی یادم دادی

آره من بدم ولی یادم دادی

وقتی که سرشتی آب و گلمو

یادته علی علی یادم دادی

 

گفتی می خوام همیشه با من باشی

به دور از درد و غم و محن باشی

به کارت گره نمی افته اگه

همیشه تو سایه ی حسن باشی

 

اگه حرف عشقت اومده وسط

من می خوام برای تو باشم فقط

دستمو بذار تو دستای حسین

شبیه شهیدا تا آخر خط

 

یه نگاش حلال مشکلاتمه

اشک روضه هاش آب حیاتمه

دنیا و آخرتم غم ندارم

تا حسین سفینه النجاتمه

 

منم اون کبوتر امام رضا

که میام از سفر امام رضا

ایشالا روزی این شبام بشه

آخرش یک نظر امام رضا

 

کاش می شد جامون تو آسمون باشه

گوشه ی محراب جمکرون باشه

کاش می شد دلای ما هر نیمه شب

همسفر با صاحب الزمون باشه

 

یه سحر بریم پیش امام رضا

یه سحر بریم به سمت کربلا

بشه روزیمون بازم سر بذاریم

روی شش گوشه ی ارباب باوفا

 

یه سحر بریم با اشک و شور و شین

بشینیم میون بین الحرمین

دور صحن با صفاش طواف کنیم

تا نفس داریم بگیم حسین حسین

 

راهی شیم با اشک و آه و زمزمه

سمت مرقد امیر علقمه

اونجا که شبای جمعه می پیچه

پای سرداب بوی یاس فاطمه

 

اونجا نوکریمونو نشون بدیم

دلمونو دست روضه خون بدیم

اگه افتاد نگامون به قتلگاه

روی تل زینبیه جون بدیم

 

گوش کن این همون صدای هلهله س

یا صدای ناله های سلسله س

یا صدای قاری از تو قتلگاه

یا صدای بی کسی قافله ست

 

خوب نیگا کن اینجا خاک کربلاست

سه روزه تنی به خاک و خون رهاست

دستای بسته ی زینبو ببین

هنوزم سر حسین رو نیزه هاست

 

نمی گم پرستویی آتیش گرفت

خیمه های بانویی آتیش گرفت

دیگه از تنور خولی نمی گم

نمی گم که گیسویی آتیش گرفت

 

داره می لرزه زمین و آسمون

دیگه طاقت نداره مادرمون

نمی گم از لب غرق خون عشق

نمی گم از بوسه های خیزرون



+ نوشته شده در  سه شنبه 89/5/26ساعت  3:14 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر
مانند طفل در به دری گریه میکنم
مثل گدای پشت دری گریه میکنم
اشک مرا زمان گدایی ندیده اند
این بار چون تو میگذری گریه میکنم
حالا که بین این همه مردم زیادیم
از این به بعد یک نفری گریه میکنم
حتی اگر مرا بزنی قول میدهم
با آب و تاب بیشتری گریه میکنم
تنبیه تو حواس مرا جمع میکند
من سالها ز خیره سری گریه میکنم
بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟!
بار مرا بخر, نخری گریه میکنم
از چند جا شکسته پرم..ای شکسته بند!
از غصه شکسته پری گریه میکنم
این روزه ها به درد قیامت نمیخورد
دارم برای بی سپری گریه میکنم
آقا نیامد و دل ما همچنان شکست
پس پای سفره سحری گریه میکنم
جان همان که زائر بابا نشد مرا
یک کربلا ببر , نبری گریه میکنم

علی اکبر لطیفیان


+ نوشته شده در  سه شنبه 89/5/26ساعت  3:3 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر


پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.

دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.

در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد:  صدقه عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد!!!



+ نوشته شده در  سه شنبه 89/5/26ساعت  2:40 عصر  توسط مجنون الفاطمه الزهرا (س)  |  نظر
<   <<   6   7   8      >
 


 

log